دیوونـهـ بآزی می دونی چیه (؟)
یـَعنی وَقتی کِنآرته
یـهو َدمآغـِشو بکشی ، چشمآش پـُرِ اَشک بشهـ بگه:
آخـهـ خُل شُدی (؟)
بگی آخ آرهـ دیگهـ (!) خـُلِ تــو (!)
وَقتی بآهآت بَحث می کُنه
چشمآتو ریز کُنی بگی :
خـآک بهـ سَرَم ، بآز اَخم کَردی (؟)
نـَگُفتَم بهت نـِمیآد (؟) اَصلاً گوش نمی دی هــ ـآ (!)
تـآ بیآد چیزی بگه (!)
بگی چی (؟) دَوسَم دآری (؟) خوب عَزیزَم مـَنَم دوِست دآرَم (!)
نـِشَستهـ باشیم تو یهـ جَمعِ دوستآنه
دآرهـ حَرف می زَنه
یهو وَسطِ حَرفش بگی :
تو پرآنتز می خآستَم بگَم
مَن ایشونو خیلی عآشقم
خوب دآشتی میگُفتی عَزیزَم
دیوونهـ بآزی یـَعنی اینکهـ یهـ روز بهت بگه :
مـِرسی کهـ آنقَدَر دیوونهـ ای (!)