ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﮏﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ :
ﻣﯿﺨﻮﺍﯼﻋﺮﻭﺳﮑﺎﻣﻮ ﺑﺒﯿﻨﯽ ؟
ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺑﻠﻪ ، ﺣﺘﻤﺎ !
ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺩﻭﯾﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻋﺮﻭﺳﮑﻬﺎ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩ ،
بعضی از اونا خیلی با نمک بودن
ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺍﻭﻧﺎ ﯾﮏ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺧﯿﻠﯽ قشنگ دیگه هم بود
…
ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﮏﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ :
ﻣﯿﺨﻮﺍﯼﻋﺮﻭﺳﮑﺎﻣﻮ ﺑﺒﯿﻨﯽ ؟
ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺑﻠﻪ ، ﺣﺘﻤﺎ !
ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺩﻭﯾﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻋﺮﻭﺳﮑﻬﺎ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩ ،
بعضی از اونا خیلی با نمک بودن
ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺍﻭﻧﺎ ﯾﮏ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺧﯿﻠﯽ قشنگ دیگه هم بود
…
ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺧﺎﻧﻮﻣﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ : ﻣﻦ ﺧﻮﻧﻪ رو ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺘﺨﻮﺍﺏ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺭﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺒﯿﻨﻪ !!!
دختر:قول میدی که هیچوقت دختری رو
بیشتر از من دوست نداشته باشی؟
پسر:من خیلی تورو دوست دارم اما قول نمیدم!!!
دختر(باگریه):یعنی کسیو بیشتر از من دوست داری؟
پسر(با لبخند):عزیزم دختری که من "بعد از تو"دوست خواهم داشت
تو رو مامان صدا میزنه..
ﺩﻳﺪﻱ ﺷﺒﺎ ﻣﻮﻗﻊ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﻴﺸﻴﻨﻲ ﻋﮑﺴﺎﻱ ﮔﻮﺷﻴﺘﻮ
ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻴﮑﻨﻲ ﻭ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺳﺎﺭﻭ ﻣﻴﺨﻮﻧﻲ؟
ﺑﻌﻀﻴﺎ ﺍﻳﻦ ﻋﺎﺩَﺕ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻥ ...
ﺩَﻣَﺮ ﻣﻴﺨﻮﺍﺑﻲ ﻣﻼﻓﻪ ﻣﻴﮑﺸﻲ ﺭﻭﺕ ﭼﻮﻧﺖ ﺭﻭ ﺑﺎﻟﺶ ﮔﻮﺷﻴﺘﻢ ﺩﺳﺘﺖ ...
ﻋﮑﺴﺎ ﺭﻭ ﻣﻴﺒﻴﻨﻲ
ﺗﻮ ﺭﻭﺯ ﺯﻳﺂﺩ ﺑﺮﺍﺕ ﺟﺬﺍﺑﻴﺖ ﻧﺪﺍﺭﻥ
ﻭﻟﻲ ﺷَﺒﺎ ﺩﻳﺪَﻧﺸﻮﻥ ﺧﻴﻠﻲ ﻣﻴﭽﺴﺒﻪ
ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺳﺎﺭﻭ ﻣﻴﺨﻮﻧﻲ
ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻣﻴﮑﻨﻲ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻣﻴﮑﻨﻲ
ﺍﺳﻤﺶ ﺭﻭ ﻣﻴﺒﻴﻨﻲ ﻗُﻔــــﻞ ﻣﻴﺸﻲ ﺭﻭﺵ
ﺁﺭﻩ ... ﻳﻪ ﻣﺪﺕ ﮔﻮﺷﻴﺖ ﭘﺮ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ miss call ﻭ
sms ﻫﺎﻱ ﺍﻭﻥ
Call Log ﮔﻮﺷﻴﺖ ﻣﺜﻼ " ﺍﮔﻪ 3 ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻮﺩ , 2
ﺳﺎﻋﺖ ﻭ 45 ﺩﻗﻴﻘﺶ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﻮﺩ ...
ﻭﻗﺘﻲ ﭘﻴﺸﺖ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﻗﺒﻞ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺑﺮﺳﻪ ,
ﺁﺧﺮﻳﻦsms ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ : 5 ﻣﻴﻦ ﺩﻳﮕﻪ ﻣﻴﺮﺳﻢ
ﻭ ﻣﻴـــــــــــــــــــــﺮَ ﻓﺖ ﺗﺎ ... ﺭﺳﻴﺪﻱ ﺧﺒﺮﻡ ﮐﻦ ﻋﺰﯾﺰﻡ
ﻫﻨﻮﺯ ﭼﺸﻤﺖ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭﺷﻪ ...
ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻲ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﻳﻦ ﺧﻂ ﺩﺳﺘﺸﻪ؟
ﺩﺳﺘﺶ ﻧﻴﺴﺖ؟
ﺧﺎﻣﻮﺷﻪ ... ﺭﻭﺷﻨﻪ؟
ﻣﻴﺨﻮﺍﻱ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﻲ ...ﻧﻤﻴﺘﻮﻧﻲ ...
ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﻴﮕﻲ ﻳﻪ SMS ﺧﺎﻟﻲ ﺑِﺪَﻡ ...
ﺑﺎﺯَﻡ ﻏﺮﻭﺭﺕ ﻧﻤﯽ ﺫﺍﺭﻩ !
ﮐﻼﻓﻪ ﯼ ﮐﻼﻓﻪ ﺍﯼ ...
ﮐُﻞ ﺍﻳﻦ ﭘﺮﻭﺳﻪ ﺗﻮ 2 ﺩﻗﻴﻘﻪ ﻃﻮﻝ ﻣﻴﮑﺸﻪ ..
2 ﺩﻗﻴﻘﻪ ﻳﺎﺩﺵ ﻣﻴﻮﻓﺘﻲ ﻭ 2 ﺳﺎﻋﺖ ﺩﻳﺮ ﺗﺮ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﻣﻴﺒﺮﻩ .....
ﺍﺯ ﺍﺳﻤﺶ ﮐﻪ ﺭَﺩ ﻣﻴﺸﻲ ﮐﻼ " ﮔﻮﺷﻲ ﺭﻭ ﻣﻴﺬﺍﺭﻱ ﮐﻨﺎﺭ ...
ﺗﺎﻕ ﺑﺎﺯ ﻣﻴﺨﻮﺍﺑﻲ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺳﻘﻒ ﻣﻴﺮﻱ ﺗﻮ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﺧﻮﺩﺕ ﮐﻪ ﺁﺭﻩ ...
ﺍﮔﻪ ﻳﻬﻮ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﻪ ﭼﻲ ﻣﻴﺸﻪ؟
ﺍﮔﻪ ﺑﺎﺯﻡ ﺑﺒﻴﻨﻤﺶ ﺭﻓﺘﺎﺭﺵ ﭼﺠﻮﺭﻳﻪ؟
ﺍﻻﻥ ﮐُﺠﺎﺱ؟ ﭼﻴﮑﺎﺭ ﻣﻴﮑﻨﻪ؟
ﺍﻭﻧﻢ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﻦ ﻫﺴﺖ؟
ﻧﮑﻨﻪ ... ﻧﮑﻨﻪ ﮐﺴﻲ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﻴﺒﻮﺳﺘﺶ؟ !
یا بغل کس دیگست؟!
ﺍﺍﺍﺍﺍﺍﻩ ...ﺍﯾﻦ ﺗﻮﻫﻢ ﮔﻨﺪ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﻋﺼﺎﺑﺖ ..
ﻫﻤﻴﻦ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻴﺸﻪ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﻧﺒﺮﻩ ...
ﺍﺻﻦ ﺷﺎﻳﺪ ﺍﻭﻥ ﺷﻤﺎﺭﺗﻮ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻪ
ﻭ ﺯﻧﮓ ﮐﻪ ﺑﺰﻧﻲ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺑﻨﺪﺍﺯﻩ +980...
ﺷﺎﻳﺪ ﺯﻧﮓ ﮐﻪ ﺑﺰﻧﻲ ﺳﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺎﺷﻪ
ﻭ ﻳکی دیگه از بغل دستش صداش بکنه :
ﻋﺰﻳﺰﻡ کیه بهت زنگ زده؟ "
ﻳﻪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺳﺮ ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ ﺳﻤﺖ ﮔﻮﺷﺖ
ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﻴﺎﻱ ﺍﻭﻥ ﺩﻳﮕﻪ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﺩﺗﺖ ....
ﺑﻔﻬـــــــــــــــــــــــــﻢ میدونم سخته اما بفهم. . . !
دیوونـهـ بآزی می دونی چیه (؟)
یـَعنی وَقتی کِنآرته
یـهو َدمآغـِشو بکشی ، چشمآش پـُرِ اَشک بشهـ بگه:
آخـهـ خُل شُدی (؟)
بگی آخ آرهـ دیگهـ (!) خـُلِ تــو (!)
وَقتی بآهآت بَحث می کُنه
چشمآتو ریز کُنی بگی :
خـآک بهـ سَرَم ، بآز اَخم کَردی (؟)
نـَگُفتَم بهت نـِمیآد (؟) اَصلاً گوش نمی دی هــ ـآ (!)
تـآ بیآد چیزی بگه (!)
بگی چی (؟) دَوسَم دآری (؟) خوب عَزیزَم مـَنَم دوِست دآرَم (!)
نـِشَستهـ باشیم تو یهـ جَمعِ دوستآنه
دآرهـ حَرف می زَنه
یهو وَسطِ حَرفش بگی :
تو پرآنتز می خآستَم بگَم
مَن ایشونو خیلی عآشقم
خوب دآشتی میگُفتی عَزیزَم
دیوونهـ بآزی یـَعنی اینکهـ یهـ روز بهت بگه :
مـِرسی کهـ آنقَدَر دیوونهـ ای (!)
پسر در پارک عاشق دختر شد... رفت و کنارش رو نیمکت نشست... به دختر گفت عاشقتم... دختر گفت: خونه داری؟؟؟ پسرگفت: نه دختر گفت:ماشین داری؟؟؟ پسرگفت:نه دختر گفت:پول داری؟؟؟ پسرگفت:نه دخترگفت:شغل داری؟؟؟ پسرگفت: نه دخترگفت:بزن به چاک! پسر گفت:وقتی یه ویلای بزرک تو ولنجک دارم خونه میخام چیکار؟ وقتی یه کارخونه دارم پول میخام چیکار؟ وقتی وقتی صاحب یه شرکت بزرگم شغل میخوام چیکار؟ دختر گفت: عاشقتم پسرگفت: بزن به چاک!
" بَعضیـــآ "
هَمیـن " بَعضیـــآ " چه بخـآن ، چه نَخـآن (!)
اَصَـن صـَب کُن ببینـَم مَگــه دَستِ خودشـونه که نَخـآن (!)
وآلااااا (!)
عـَـزیزنَـد ، عَزیزترینَـــــــند / مثل "تــــو"
تـو آرهـ خــودِ خــودِت که اَلآن دآرے اینو میخــونے (!)
تـو آرهـ خــودِ خــودِت که لَبخــَند اومَــد رو لَبآت (!)
عَزیزتَرینمَــ♥ـــے
خآستـَــم که بــدونے حَوآسـتو جَمـع کُنے
دَست اَز پــآ خَطآ کُنــے عآشِــق تـَر میــشَم (!)
وَالسَـــلآم .
یه وقتایی هم هست که خسته ای ،بی حوصله ای، ذهنت درگیره کارو درسو اینجور چیزاس و با تمام مرد بودنت ولی باز دیگه احساس میکنی کمرت داره میشکنه ...!
همه اینا باعث شده تا یکم ازش غافل شده باشی و کمتر بهش توجه کرده باشی..
غروب که میشه میری یه جای خلوت و میشینی و یه جای دور خیره میشی و دلت عجیب میگیره ...
یدفعه زنگ میزنه :
الوووو...مرد من !
کجایی تو پرنس ؟
کم کم هوا داره تاریک میشه ،نمیخوای بیای خونه ؟!
زود بیا که واست قیمه درست کردم!
اینارو که میشنوی یه نفس عمیق میکشی و فقط میگی "چشم بانو"
دوباره زندگی تو رگ هات جاری میشه ...
اره...گاهی فقط یک زن و احساساتش میتونه یک مرد رو از شکستن نجات بده !
چی بگم دفعه اول تو کوچه ديدمش گفت داداشی ميای بازی کنيم؟
بعده اينکه بازيمون تموم شد گفت تو بهترين داداشه دنيايی...
وقتی بزرگتر شدم به دانشگاه رفتم چشام همش اونو ميديد و
ميخواستم از ته قلبم بگم عاشقشم دوسش
دارم اما اون گفت تو بهترين دادشه دنيايی...
وقتی ازدواج کرد من ساقدوشش بودم بازم گفت تو بهترين دادشه
دنيايی...
و وقتی مرد من زيره تابوتشو گرفتم مطمئن بودم اگه ميتونست حرف
بزنه ميگفت تو بهترين دادشه
دنيايی...
چند وقت بعد وقتی دفتره خاطراتشو خوندم ديدم نوشته
عاشقت بودم و دوست داشتم اما
ميترسيدم بگم برای همين ميگفتم تو بهترين دادشه دنيايی..
جسد يک پسر در كنار قبر دوست دخترش ک خود كشى كرد...
اين پسر عاشق ی دختره ميشه که خانواده دختره اون رو بهش نميدن و ميگن دخترمون الان سنش كمه بزار يك دو سال بگذره. پسره ميره انگليس هر روز با موبايل و اينترنيت با دختره در ارتباط بود.
بهش ميگه هر چه زودتر برميگردم دوباره ميام خواستگاريت ولى خانواده دختره فيسبوك و موبايل رو از دختره ميگيرن تا ازهم خبری نداشته باشن. دختره رو ميدن به يكى ديگه.
ی روز دختر از يه رفيقش موبايل ميگيره با پسره تماس ميگيره ميگه منو به اجبار دادن به يک پسر ديگه قراره 2 روزه ديگه عروسى بكنيم . پسره ميگه نميزارم ، تو مال منى. دختره ميگه بدنم يا مال تو است يا مال خاك........
شب عروسى دختر شاهرگ خودشو ميزنه و ميميره.....
پسر برميگرده ميبينه عشقش بخاطر اون خودشو كشته، ميره سر قبر دختره اونم خودشو ميكشه....
تعداد صفحات : 4