به تو عادت کرده بودم
اي به من نزديک تر از من
اي حضورم از تو تازه
اي نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگي به شبنم
مثل عاشقي به غربت
مثل مجروحي به مرهم
لحظه در لحظه عذابه
لحظه هاي من بي تو
تجربه کردن مرگه
زندگي کردن بي تو
من که در گريزم از من
به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گريه شب
به تو حجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بودم
خونه لبريز سکوته
خونه از خاطره خالي
من پر از ميل زوالم
عشق من تو در چه حالي
wark with me to wards common goals
وقتی دو عاشق از هم جدا میشن
دیگه نمی تونن مثل قبل دوست باشن
چون به قلب همدیگه زخم زدن
نمی تونن دشمن همدیگه باشن
چون زمانی عاشق بودن
تنها می تونن آشناترین غریبه برای همدیگه باشن
تصمیم بگیریم استاد تغییر باشیم نه قربانی تقدیر.
در بازی زندگی اگر عوض نشویم. تعویض می شویم.
عـــــ....شـــــــ....ق ...
رقصیـــدن بــه ســاز کســی نـیـسـت!
یـــــــک رقــــــص دو نـفــــره اسـت،
گــاهـی گـامـی بــه عقــب... گــاهـی گـامـی بــه جـلــو !
تو زندگی با ارزش ترین چیز برای آدم ها دلشونه
اگه کسی بهت سپردش ،
یعنی ارزش تو براش بیشتر از دلشه !
پس حالا که این قدر برات ارزش قائله ،
تو هم براش امانت دار خوبی باش
جوانان هرزه در اولین نگاه چقدر صمیمانه نگاه پاک دختران
را میخرندو چقدر نا مهربانانه آسمان آبی عشق را برایشان
تیره و تار میکنند.
با فانوسی از عشق کلبه تاریک دلشان را روشن میکنند
از یاسهای سپید محبت سخن میگویند
و در بیستون عشق دختران را آواره میکنند
بارها به انگشتانشان وعده حلقه عشق میدهند
و آنها در رویاهای شیرین خود ،روی دریاچه ای از صفا
بر فراز موجهای پر تلاطم هوس به گفته های پر فریب آنها
دل میسپارند
جوانان هرزه شخصیت ،زندگی ،جوانی،عفت و پاکدامنی
دختران رابه بازی میگیرند و دختران میمانند و یک دنیا حسرت