سلام درسته که نشد برات خرس و قلب بخرم اما این اس ام اس رو برات بفرستادم
تا بدونی همیشه دوست دارم ولنتاین مبارک
به سلامتی اونایی که ولنتاین امسال منتظر اس ام اس هیچکس نیستن ...
اگر مرگم به نامردی نگیرد
مرا مهر تو در دل جاودانی ست
وگر عمرم به ناکامی سر آید
تو را دارم که مرگم زندگانی ست
پیشاپیش روز
{°•◇↑←ددددخترررر°•◆→↑}
روووووززززز
عزیز دل باباهاااااا
هوووی مامانااااا
ناموووس داداشااااا
جیییییگر بچه محلااااا
عامل انحراف پسرااا
روووووزتون' خوشگل مشگلااا
*♡مووووباااااارک.............
این شعر از خودمه ...
کاش سهم من از تو فقط یه عکس نبود
نگرانی از اینکه الان کجایی و با کی نبود
پریشونی نبود رنج و عذاب نبود
کاش قلبت از من خالی نبود
دستت تو دستای دیگری نبود
کاش حسی نبود عشقی نبود
نگاه اولی نبود دلبستنی نبود
کاش دنیا اینطوری نبود
آخر داستان من و تو جدایی نبود
درمقابل وفا. بیوفایی نبود
کاش زندگی بدون تو تکراری نبود
شب و روز کارم فکر کردن به تو نبود
کاش دستت دارم فقط یه جمله نبود
کاش سهم من از تو . درد نامحدود نبود
بي تو، مهتابشبي، باز از آن كوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خيره به دنبال تو گشتم،
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم.
در نهانخانة جانم، گل ياد تو، درخشيد
باغ صد خاطره خنديد،
عطر صد خاطره پيچيد:
زندگی در چشم من شب های بی مهتاب را ماند،
قلب من نیلوفر پژمرده در مرداب را ماند،
ابر بی باران اندوهم، خار خشک سینه کوهم،
سالها رفته است، کز هر آرزو خالی است آغوشم،
نغمه پرداز جمال عشق بودم روزگاری دور،
حالیا خاموش خاموشم...یاد از خاطر فراموشم...
ناله ی من می تراود از در و دیوار
جام عمرم از شراب اشک لبریز
همزبانی نیست تا بگویم به زاری درد خویش
ای دریغ، ای دریغ
دیگر مستی نمی بخشد شباب
جام من خالی شده از عشق ناب
ساز من فریادهای بی جواب
همچنان در ظلمت شبهای بی مهتاب
همچنان پژمرده در پهنای این مرداب
همچنان لبریز از اندوه می پرسم
دل اگر بشکست؟ عهد اگر بگسست؟ مهر اگر دیگر به دل ننشست؟
تا کجا باید به رنج زندگی سر کرد؟
تا کجا باید به رنج زندگی سر کرد؟
پروانه به شمع بوسه زد و بال و پرش سوخت
بيچاره از اين عشق سوختن آموخت
فرق منو پروانه در اينست
پروانه پرش سوخت ولي من جگرم سوخت
گفته بودی درد دل کن گــــــــــاه با هم صحبتی
کو رفیق راز داری؟ کــــــــــــــو دل پرطاقتی؟
شمع وقتی داستانم را شنید آتش گـــــــــرفت
شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتـــــــــــی
تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد
غنچهای در باغ پرپر شد ولی کــــــــو غیرتی؟
گریه میکردم که زاهد در قنوتم خیره مــــــــاند
دور باد از خرمن ایمان عــــــــــــــــــــاشق آفتی
روزهایم را یکایک دیدم و دیـــــــــــــــدن نداشت
کاش بر آیینه بنشیند غبار حســـــــــــــــــــرتی
بسکه دامان بهاران گل به گل پژمرده شــــــــد
باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتــــــــــــــی
من کجا و جرئت بوسیدن لبهای تـــــــــــــــــــو
آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتـــــــــــــــــــــی
تعداد صفحات : 8