چقد دلتنگ اون روزای خوبم
همون روزا که خواب هر شبم شد
دلم تنگه واسه تکرار اسمت
همون اسمی که ذکرِ رو لبم شد
چقد دلتنگ اون روزای خوبم
همون روزا که خواب هر شبم شد
دلم تنگه واسه تکرار اسمت
همون اسمی که ذکرِ رو لبم شد
دنبـال کسـی میگـردم کـه. . . ツ
تــوی بـهــار زنــگ بزنم بــدون هیــچ دلیــل . . .
بگــم :
میــای بریــم زیــر این رگبــار ☂ و هــوای خـوش قـدم بزنیـم؟
در جــوابم فقـط بگه : نیــم ساعت دیگــه کجـا باشـم (!)
(✿◠‿◠)
تــوی تابســتون که زنــگ بزنم بــدون هیچ دلــیل . . .
بگــم :
میــای بریم خــیابون ولیعــصر تا هر جــا شد قــدم بزنیــم؟
در جــوابم فقــط بگــه :
ناهــار اونجایــی که مــن میگــم . . .
웃 ❤ 유
تــوی پایـــیـز ☼ زنــگ بزنم بــدون هیــچ دلــیل . . .
بگــم :
میــای صــدای نالــه ی برگــای رو در بیــاریم خـش خش صـدا بدن؟
در جوابــم فقط بگــه : دوربینتــم بیار . . .
ヽ(´ー`)人(´ー`)ノ
تــوی زمستــون زنــگ بزنم بــدون هیــچ دلیــل . . .
بگــم :
چنــارای ولیعـصر منتظــرن با یــه عــالــمـــه بــرف،
بعــد با تردیــد بپرســم : میــای کــه؟
در جوابــم بدون مــکث بگه : یه جفــت دستکــش ☃ میـارم فقـط . . .
یه لنگــه من یه لنــگه تو...
.
.
سـر اینکه دستــای گره شــدمون تــوی
جیــب کــی باشـه بعـدا تصمــیم میگیریــم . . .(!)
(•◡•)
گفتمش آغاز درد عشق چیست؟
گفت آغازش سراسر بندگیست، گفتمش پایان آن را هم بگو، گفت پایانش همه سرکندگیست، گفتمش درمان دردم را بگو؟ گفت درمانی ندارد بی دواست، گفتمش یک اندکی تسکین آن، گفت تسکینی ندارد ماندنیست.
میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ام می کرد بهم چی گفت؟؟؟ گفت : جایی که میری مردمی داره که میشکنند نکنه غصه بخوری تو تنها نیستی تو کوله بارت عشق میذارم که بگذری .. قلب میذارم که جا بدی .. اشک میدم که همراهیت کنه و مرگ که بدونی بر می گردی پیش خودم " احمد شاملو "
اگر مرگم به نامردی نگیرد
مرا مهر تو در دل جاودانی ست
وگر عمرم به ناکامی سر آید
تو را دارم که مرگم زندگانی ست
هر روز یه بغض نیمه جونی تو گلومه
نیستی خودت عکسای پارت روبرومه
گاهی عجیب دلتنگ اون روزای پیشم
نیستی و من بی تو دارم دیوونه میشم
نیستی و این روزا برام کابوس میشه
ثانیه هام بی تو داره معکوس میشه
بی تاب و بی طاقت تر از هر لحظه هستم
داغونم و با یاد تو می لرزه دستم
تشویش میگیره منو وقتی نباشی
تا کی واسه رفتن بهونه می تراشی
میترسم از این که یه روزی بر نگردی
تو خلوتت بی من بسوزی بر نگردی
دنیای من، دنیای خوب سابقم نیست
تنهام چون، بعد از تو هیچکی عاشقم نیست
اونقد خرابه حال و روزم که همیشه
با رفتنت دائم حواسم پرت میشه
این فاصله داره عذابم میده هر روز
تنهام نمیذاره، عذابم میده هر روز
دارم تلف میشم حواست نیست انگار
برگرد دارم دیوونه میشم دست بردار
برگرد دارم دیوونه میشم دست بردار...
آخرش درد دلت، دربهدرت خواهد کرد مهرهی مار کسی، کور و کَرت خواهد کرد
عشق, یک شیشهی انگور کنار افتادهست که اگر کهنه شود مستترت خواهد کرد...
دیشب ای بهتر ز گل در عالم خوابم شکفتی
شاخ نیلوفرشدی درچشم پرآبم شکفتی
شام ابرآلودطبعم رادمی چون روزکردی
آذرخشی بودی ودرجان بی تابم شکفتی
خوابگاهم شدبهشتی بسترم شد نوبهاری
تا تو ای بهتر زگل درعالم خوابم شکفتی........
همیشه اسم تو رو تو دفترام مینوشتم.....مینوشتم و با نوشتن اسمت اروم
میشدم...
اسمی که وقت خواب...زمان بیداری....وقت گریه...
بهم ارامش میداد....هرچقدرم تکرارش میکردم واسم تکراری نبود....
اعتراف میکنم که:دوستدارممممممم عشق زندگیم.
سلام اي چشم باراني ! پناهم میدهی امشب ؟ سوالم را که میدانی ! پناهم مي دهي امشب ؟ منم آن آشناي ساليان گريه و لبخند و امشب رو به ويراني ، پناهم مي دهي امشب ؟ ميان آب و گل رقصان ، ميان خار و گل خندان در آن آغوش نوراني ، پناهم مي دهي امشب ؟ دل و دين در کف يغما و من تنها و من تنها در اين هنگام رو حاني ، پناهم مي دهي امشب ؟ به ظلمت رهسپار نور و از ميراث هستي دور در آن اسرار پنهاني ، پناهم مي دهي امشب ؟ رها از همت بودن ، رها از بال و پر سودن رها از حد انساني ، پناهم مي دهي امشب ؟ نگاهت آشنا با دل ، کلامت گرمي محفل تو از چشمم چه مي خواني ؟ پناهم مي دهي امشب ؟ و من با اشک می شویم تمام شعرهایم را پس از مصراع پایانی ، پناهم می دهی امشب ...؟
تعداد صفحات : 7