خودت دیدی دعامون بی اثر بود
خودش مارو برای هم نمیخواست...
خدااز حسرت ما با خبر بود...
تموم لحظه های این شب سرد..
فقط خواست نیممونو دیده باشیم...
بدونیم نیمه ما مال ما نیست...
فقط میخواست همو فهمیده باشیم...
خدا مارو برای هم نمیخواست ...
خودت دیدی دعامون بی اثر بود
خودش مارو برای هم نمیخواست...
خدااز حسرت ما با خبر بود...
تموم لحظه های این شب سرد..
فقط خواست نیممونو دیده باشیم...
بدونیم نیمه ما مال ما نیست...
فقط میخواست همو فهمیده باشیم...
خدا مارو برای هم نمیخواست ...
اتل متل جدايي
عشق گلم كجايي؟
حالم شده پريشون
يه دل دارم پر از خون
عشقم رفته هندستون
خونم شده قبرستون
يه دنيا قصه بردار
اسمشو بذار بچگي
تا آخر زندگي
آچين و واچين تموم شد
عمر منم حروم شد.....!!!
چه شده؟ ای دل دیوانه هوایش کردی؟
با دو چشمان پر از اشک صدایش کردی؟
گفته بودم که دلش معدن بی معرفتی ست
تو نشستی و دلت خوش به وفایش کردی؟
مثل گیسویی که باد آن را پریشان میکند
هر دلی را روزگاری عشق ویران میکند
ناگهان میآید و در سینه میلرزد دلم
هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان میکند
با من از این هم دلت بیاعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره کِی پشیمان میکند؟
مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرتکِش است
هرکسی او را به زخمی تازه مهمان میکند
اشک میفهمد غم افتادهای مثل مرا
چشم تو از این خیانتها فراوان میکند
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
درد بیدرمانشان را مرگ درمان میکند
عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود
عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود
شرط می بندم زمانی که نه زود است و نه دیر
مهربانی حاکم کل مناطق می شود
دلم پرواز می خواهد
دلم با تو پریدن در هوای باز می خواهد
دلم آواز می خواهد
دلم از تو سرودن با صدای ساز می خواهد
دلم بی رنگ و بی روح است
دلم نقاشی یک قلب پر احساس می خواهد !
وقتی میای صدای پات از همه جاده ها میاد
انگار نه از یک شهر دور از همه دنیا میاد
تا وقتی که در وا میشه لحظه دیدن میرسه
هر چی که جاده ست رو زمین به سینه ی من میرسه
اینکه تویی همه کسم بی تو میگیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم به هرچی میخوام میرسم
عزیزترین سوغاتی غبار پیراهن تو
عمر دوباره منه دیدن و بوییدن تو
نه من تو رو واسه خودم نه از سر هوس میخوام
عمر دوباره منی تو رو واسه نفس میخوام
اینکه تویی همه کسم بی تو میگیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم به هرچی میخوام میرسم
وقتی تو نیستی قلبمو واسه کی تکرار بکنم
گلهای خواب آلوده رو واسه کی بیدار بکنم
دست کبوترای عشق واسه کی دونه بپاشه
مگه تن من میتونه بدون تو زنده باشه
اینکه تویی همه کسم بی تو میگیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم به هرچی میخوام میرسم
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
بهرجا بنگرم کوه و درو دشت
نشان روی زیبای ته وینم...
تقدیم به شهریارم
گویی ای رهگذر از داغ دلم با خبری... که به هر ناله ات از سینه بر آید شرری
مگر این آتش من از پس دیوار گذشت... که در افتاده به دامان دل رهگذری
مگر آگاه شدی از غم تنهایی من... که به غم خواری من در دل شب نوحه گری
مگر از گلشن عشق آمده ای بلبل مست... که چنین ناله جانسوز ندارد بشری
گر تو از آه من اینگونه پریشان شده ای...به چه در دلبرم این آه ندارد اثری
بازگو، شب را به بیدل ز چه آرامت نیست... به ره کیست که در نیمه شب پی سپری
تو هم همنفس،از یار شکایت داری ؟! ... به غم عشق بتی محوش و تناز دری؟
تو هم مرغ خوش آواز گرفتار چو من... زار و دلخسته و آشفته بی بال و پری؟
شب تو نیز به فریاد و فغان می گذرد...تو هم ای سوخته دل چشم به راه سحری
مگر از راز نهفتن به فغان آمدهای؟ ... کی کنی فاش غم خویش به هر بام و دری
کمی آهسته تر از این کوی گذر... که نوای تو بود مرحم داغ جگری
ز سکوت شب و تاریکی و تنهایی خویش... خاطر آسوده کن و بیم مدار از خطری
نه همه آنچه به ره بینی دیوار و درست...پس دیوار نگر مردم صاحب نظری
دلی اینجاست هماهنگ تو و نغمه تو...که به جز ناله و فریاد ندارد هنری
ز غم من تو به این تاله حکایت ها کن... اگر از منزل جانانه من می گذری
گوی که ای خفته بیاد آر که این دل شب...خواب را یاد تو ره بسته به چشمان تری
گوی که ای خفته غمم کشت خدا را دریاب... که به جز عشق توام نیست گناه دگری
تو از آسمان های دور آمدی....تو از بیداری شبها آمدی
تو از معنی زلال دریا ها آمدی.... به روشنی آبهای بیکران یادم کن
تو از پرستش دستهای پر مهر آمدی ... به لطافت یک نوازش یادم کن
تو از لذت یک پرنده در پرواز آمدی .... به شوق پرواز یک پروانه یادم کن
تو از سبزی ترنم یک بهار آمدی... به بوی خوش چمن یادم کن
از آن لحظه که دمی کنارم بودی...به طراوت بوی بودنت یادم کن
امید زندگی ام آن دم که روشنی بخشیدی به دیده من... با نگاهی پر عشق، عاشق نگاهم کن
همه هستی من، تا عشق زنده است... جانم را خاک پایت کن
تقدیم به کسی که دیروز بود و امروز نیست.این شعرو بارها برات خوندم اما نفهمیدی شاعرش منم.
تعداد صفحات : 7